هفت اشتباه مالی که همه مرتکب میشویم!
بیشتر ما درآمد ثابت و محدود داریم و نیازهای متغییر و نامحدود. یعنی سر ماه عدد مشخصی پول به حساب ما میآید، اما هر ماه چیزهای جدیدی پیدا میکنیم که دلمان بخواهد: یک گوشی جدید، لباس نو و کتابهایی جذاب. بزرگترین اشتباه مالی نداشتن تناسبی بین درآمدهای ثابت و هزینههای متغیر است.
مطالعه بیشتر:
اشتباههای مالی متعددی وجود دارند که باعث میشوند وضع مالی شما همیشه بد باشد. اما در اینجا به هفت مورد اشاره میکنم که در بین دوستان و آشنایانم مرسوم هستند و بیشترشان نمیدانند این کار اشتباه است!
اشتباه مالی یک: عدد اجاره خانه
بیشتر دوستانم خانههایی اجاره کردهاند که با درآمدشان تناسب ندارد. این مهمترین اشتباهی است که میتوانیم مرتکب شویم. مثلا کسی را تصور کنید که ۴ میلیون تومان در ماه درآمد دارد. او خانهای را به قیمت ۳۰ ماهی ۱٫۵ اجاره کرده است. اشتباه او کجا است؟
یک قاعده جهانشمول وجود دارد که شما هرگز نباید بیشتر از ۳۰ درصد درآمد خود را برای مسکن خرج کنید. کسی که درآمدش ماهانه ۴ میلیون است میتواند ۱٫۳ میلیون برای اجاره خانه هزینه کند. اما برای محاسبه این هزینه باید پول پیش را هم به حساب آورد.
یک قاعده جهانشمول وجود دارد که شما هرگز نباید بیشتر از ۳۰ درصد درآمد خود را برای مسکن خرج کنید.
کسی که ۳۰ میلیون ۱٫۵ اجاره میدهد با احتساب پول پیش دارد ماهانه ۲٫۵ برای مسکن هزینه میکند. او وقتی میتواند این کار را بکند که مجموع درآمد خانوار (مثلا جمع درآمد خودش و همسرش) دستکم ۷٫۵ میلیون باشد. در غیر این صورت باید سراغ خانهای کوچکتر با قیمت کمتر برود. هرچند معمولا بهتر است که بجای کاهش هزینه، درآمد خود را افزایش دهیم.
شاید بگویید که با این قیمتها نمیشود در تهران خانه پیدا کرد. پس سعی کنید موقع توافق بر سر دستمزد این اعداد را در ذهن خود بیاورید و از خود بپرسید که آیا دستمزد پیشنهادی با هزینه زندگی در تهران تناسب دارد یا خیر؟
اشتباه مالی دو: قرض بالای قرض
اگر مدام مجبور میشوید پول قرض کنید و عدد بدهی شما رو به رشد است، بجای قرض کردن پول بیشتر باید روش زندگی خود را تغییر دهید: یا برای افزایش درآمد تلاش کنید یا هزینههای خود را کاهش بدهید.
وام بانکی هم قرض است و در فهرست بدهیهای شما وارد میشود. اولا باید دوبرابر تمام بدهیهای خود دارایی قابل نقدکردن داشته باشید، در ثانی لازم است به مبلغی که قرض میکنید به شکل سرمایه (برای ایجاد درآمد) نگاه کنید و نه به شکل پول (برای خرج کردن).
قانون دارایی/بدهی برابر با ۲ در شرکتهای بزرگ هم صادق است. مثلا تصور کنید که من ۵۰ میلیون قرض میخواهم. قبل از گرفتن قرض باید فکر کنم که چه داراییهایی دارم که میتوانم با فروش آنها بدهی خود را بپردازم. در صورتی میتوانم روی فروش ماشین حساب کنم که بدون ماشین زندگیام مختل نشود.
یک اشتباه دیگر قرض کردن برای پسدادن قرض است. فرض کنید در زندگیام دو دوست دارم. از دوست اول پولی قرض کردهام و حالا میخواهم با قرض کردن از دوست اول، قرض او را بپردازم. به این ترتیب دوبار از اعتبارم استفاده میکنم، درحالی که یکبار پول گرفتهام. حالا اگر پول جدید بخواهم نمیتوانم به این دوستان مراجعه کنم.
اشتباه مالی سوم: فقط خریدن و هرگز نفروختن
کسی که سواد مالی دارد، همیشه هم خریدار است و هم فروشنده. اگر قیمت خوب بشنود میخرد و اگر پیشنهاد خوب داشته باشد میفروشد.
این که شما مستقل از قیمت خود را خریدار بدانید درست نیست. یعنی تصمیم بگیرید که بخرید، به بازار بروید و هر قیمتی که پیشنهاد دادند را بپذیرید.
بعضیها بدون درنظرگرفتن کالاهای دستدومی که دارند، اقدام به خرید میکنند. مثلا اگر میخواهید تلویزیون نو بخرید، تلویزیون قبلی خود را بفروشید و بخشی از هزینه خرید جدید خود را تامین کنید.
بهای تمام شده یک گوشی موبایل، پولی است که برای خریدش میپردازید، منهای پولی که موقع فروختن آن دریافت میکنید. گوشیای انتخاب کنید که بتوانید دستدوم آن را با قیمت خوبی بفروشید.
اشتباه مالی چهارم: از این حقوق به اون حقوق
خانوادهای را تصور کنید که در مجموع ۶ میلیون تومان درآمد دارد اما سر برج داراییاش به صفر مطلق میرسد. آنها زندگی خود را طوری برنامهریزی کردهاند که حقوقشان برای مخارج یک ماه کافی باشد.
پسانداز را باید در سبد خانوار خود به عنوان یک خرج اجباری ببینید. حالت ایدهآل این است که یک سوم حقوق شما برای اجاره، یک سوم برای پسانداز و یک سوم برای مخارج جاری هزینه شود. نباید اول خرج کنید بعد از باقیمانده پسانداز. اول مبلغ پسانداز خود را جدا کنید و بعد به مخارج یومیه بپردازید.
در بدترین حالت باید ۳۰ درصد درآمد کل خانوار را برای مسکن و ۲۰ درصد را برای پسانداز بگذارید. اگر فکر میکنید ۲۰ درصد هم برای شما زیاد است، باید در مورد مخارج خود بازنگری کنید.
بعد از مدتی میتوانید پسانداز خود را به کار بیندازید و درآمد غیرفعال (Passive Income) درست کنید. مثلا در بازار سهام سرمایهگذاری کنید یا در کسبوکار یکی از دوستان مورد اعتماد خود شریک شوید. درآمدی که بدون فعالیت شغلی هم وجود داشته باشد.
اشتباه مالی پنجم: مخارج زیادی
سفارش غذا از بیرون، گرفتن تاکسی دربست و رفتن به آرایشگاهی که فقط کمی گرانتر است باعث نمیشود وضع مالی شما بد شود. اما مجموع تمام مخارج روزانه میتواند وضع مالیتان را بد کند.
بعضی هزینهها واقعا بیدلیل و بیاساس هستند. مثلا عادت به مصرف سیگار یا جویدن مداوم آدامس. شاید فکر کنید که روزی یک بسته آدامس آنقدرها زیاد نیست که کسی را فقیر کند، اما در زندگی تمام عادتهایی از این دست وجود دارد.
بعضی هزینهها واقعا بیدلیل و بیاساس هستند. مثلا عادت به مصرف سیگار یا جویدن مداوم آدامس.
یکی از شایعترین مثالها در مورد حجم اینترنت است. آیا واقعا به طرح ماهانه ۱۰۰ گیگ نیاز دارید؟ با این ۱۰۰ گیگ چه کار میکنید؟ آیا دیدن عکس مردم در اینستاگرام از مخارج مهمتری که برایش پول کافی ندارید مهمتر است؟
اگر هر ماه فقط ۲۵۰ هزار تومان از هزینههای اضافه خود کم کنید، در پایان سال ۳ میلیون تومان پول اضافه دارید که میتوانید با آن به مسافرت نوروزی بروید!
اشتباه مالی ششم: خرید کالای ارزان!
بجای یک تیشرت باکیفیت، تیشرتی ارزان میخریم که فقط چندبار میشود از آن استفاده کرد. بعد از مدتی حسابی از ریخت میافتد و حتی برای پوشیدن در خانه هم مناسب نیست. به همین دلیل مجبور میشویم در طول سال چندین بار تیشرت بخریم. درنهایت ممکن است بیش از پولِ یک لباس خوب، برای خرید لباس خرج کنیم.
لباسهای بیکیفیت که برای مدت کوتاهی قابل استفاده هستند، به محیط زیست هم آسیب میزنند. تولید لباس به مقدار زیادی آب و انرژی نیاز دارد. بهتر است لباسهایی بخرید که چند سال پیایی قابل استفاده باشند.
این صرفهجویی در جاهای دیگر هم میتواند آسیبزننده باشد. مثلا برای چند هزار تومان صرفهجویی از روغنموتور ارزانتر استفاده میکنید اما این روغن به موتور خودروی شما آسیب میزند و برای تعمیر آن باید پول بیشتری هزینه کنید.
اشتباه مالی هفتم: سرمایهگذاری نکردن!
آدمهای زیادی را میشناسم که تنها پسانداز نقدی دارند. و آدمهایی که در بهترین حالت یک دارایی سرمایهای مثل سکه و دلار خریدهاند و نشستهاند تا شاید یک روز دلار بالا برود و سود کنند.
برای این نوع سرمایهگذاریها دو سرنوشت قابل تصور است: اگر دلار ارزان شود سرمایهگذار ضرر میکند. اگر دلار گران شود با بالارفتن بقیه مخارج زندگی، سرمایهگذار ضرر میکند.
مطالعه بیشتر:
این که در شرایط تورمی یک چیزی بخرید که قیمتش برود بالا، اسمش سرمایهگذاری نیست. سرمایهگذاری باید با کار، تولید و ارزش افزوده همراه باشد. باید یک چیزی به تولید ناخالص داخلی اضافه کند. باید طوری باشد که اگر قیمتها پایین آمد و مردم خوشحالشدند، شما هم در خوشحالی آنها شریک شوید.
یک استراتژی سرمایهگذاری مناسب، استراتژی DRIP است. در این استراتژی شما از سود تقسیمی سهام شرکت، سهام بیشتری میخرید تا سود بیشتری کسب کنید. بهاینترتیب علاوهبر کسب سود نقدی، به اشتغال در کشور هم کمک کردهاید.
برگرفته از وبسایت : tejaratnews.com
[wpstatistics stat=usersonline time=week]